- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
از بس که پای تا سرم آتش گرفت وسوخت شیرازه های پیکرم آتش گرفت و سوخت آتش ز جـان سـوخـته ام شعـله می کـشد از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت از کــودکـی ز خــاطـرۀ رنــج مــادرم تا پای مرگ خاطرم آتش گرفت و سوخت زهـرم دهیـد باز، مگـر راحـتـم کـنـیـد در کنج حجره بسترم آتش گرفت و سوخت مثل کـبـوتری که فـقـط بـال و پَـر زند این بازماندۀ پرم آتش گرفت و سوخت خـواهـر نـداشـتـم که عــزاداری ام کـند از راه دور دخترم آتش گرفت و سوخت جـسم مذاب را چه غم از هُـرم آفـتـاب خورشید هم ز پیکرم آتش گرفت و سوخت این چند ساعتی که عطش را چـشیـده ام با یا حسین، حنجرم آتش گرفت و سوخت دل پای مرگ حضرت لیلا به ناله گفت: مجنون منم که دلبرم آتش گرفت و سوخت انـگــار مـی شـنـیـدم عــزای ربــاب را می گفت: کام اصغرم آتش گرفت و سوخت با ایـنکه جان تــازه و جـسم جـوان من از کینه های همسرم آتش گرفت و سوخت بـالای تـربـتـم بـنـویـسـیـد: عــمـر مـن از غصّه های مادرم آتش گرفت و سوخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
هر گاه قـصد روى تو ابن الـرضا كـنم بـا نـام تـو خــداى دلــم را صـدا كـنـم گـویند جـود تـوست فـزون از جـوادها با ذكــر یا جــواد دلـت را رضـا كـنم بی طعـم چـشم هاى توعـاشـق نـمی شدم كـاش اى حـبیب، حـقّ نمك را ادا كنم بـى تـوشـۀ دعـاى تو امــداد كـى شـوم كـى می تـوان بـدون اجـابت دعـا كـنم هردل كه فیض دوستى ات داشت كوثراست دل را چـنـین قـرین بـهـشـت خـدا كنم اى در صـحـیـفـه ازلى ثـبـت، نـام تـو نـام تـو را به اسـم مـحـمـد صـدا كـنـم ذكر جواد سـوره قـلب و لـسـان ماست صل عـلى جـواد سـرود زبـان مـاست اى كعبه، اى كه كعبه تو را گم نمی كـنـد دل قـبـله اى به جـز تو تجـسّـم نمی كند اى خـنـده مـلـیـح تـو لـبـخـنـد كــبـریـا بى خـنـده تو غــنـچـه، تـبـسّـم نمی كـند اى هم صداى وحى، تویى نفس ناطقه عـیـسى به مَـهـد وَرنَـه تـكـلّـم نمی كند قـرآن تویى نماز تویى مـعـرفت تـویى بى مـعـرفـت كـسى كه تـعـلّـم نمی كـند بایـد بهـشت با تـو، به آدم شـود حـلال وَرنـه چـنـیـن اراده گــنــدم نـمـی كـند تـوفـیق، رحمتى است فـرآیند جـود تو بى تـو خـدا نـظاره به مَـردم نـمـی كـند رخـسـار توست آیـنـه روى مصـطـفى رفتار توست خلق خوش و خوى مرتضى
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
ای که هنگام کرم مظهـر الطاف خدایی باب حاجات و یم جود، جواد ابن رضایی غیر تو کس گره از کار خـلایق نگشاید که تو از عقده گشایان جهان، عقده گشایی زچه کس جود بخواهم؟ تو کریمی تو جوادی بـه کجا درد بیارم؟ تو طـبیبی تو دوایی زکه حاجت طلبم غیر تو ای باب حوائج بـه کـه امــیـد بـبـنـدم تـو امیـد دل مـایی تو که هم چون پدر خویش کریمی و رئوفی شـود آیـا که دم مـرگ به بالـین من آیی ای هـمـه آیـنــۀ آیــۀ تــطـهـیـر، خـدا را چه شــود گر دل آلـودۀ مـا را بـربایـی؟ آمـدم دست تـوسـل به حـریـمت بگـشایم چه دعایی به حضور تو بخوانم؟ تو دعایی نیست امکان گذشتن ز گذرگـاه صراطم تو مگر این که گذرنامهام امضا بنـمایی تو مگر از من افتاده ز پا دست بگیـری تو مـگـر زنگ ز آیـیـنۀ قـلبــم بـزدایـی ما همانا ز تو دوریم و تو نزدیکتر از جان عجــبـا در دل مـایی و نـدانـیـم کجــایی تو که بر چشم همه پای نهی در دم مردن خود در آن حجرۀ دربسته دمِ مرگ، چرایی؟ اشک برغربت و مظلومی تو از چه نریزم؟ که غریب استی و فرزند غریبالغربایی گرببرند ز هم روز و شب اعضای تو میثم بِه کـه یک لحظه فتد بین تو و یار،جدایی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در خلوت یاران اثری بهتر از این نیست در چله گرفتن ثمری بهتر از این نیست ما خــم شراب از جگـر غوره گـرفتیم در میکدۀ ما هـنری بهتر از این نیست سـجـاده بـیاریـد که تا صبح نـخـوابـیـم در بین سحرها؛ سحری بهتراز این نیست مـا درد نگــفــتـیـم ولـی بـاز دوا کـرد در شهر، طبیب دگری بهتر از این نیست حـق داشـت بــنـازد پـدر پـیـر مـدیـنـه درهیچ کجایی پسری بهتر از این نیست گـفـتند جــواد است سـر راه نـشـسـتـیم درجمع گدایان خبری بهتر از این نیست پر کرد به اجـبار خـودش کیـسۀ ما را درکوچۀ ما رهگذری بهتر از این نیست گـفـتـنـد ســلامی بـده و زائـر او بـاش دیدیم در عالم سفری بهتر از این نیست پـس زائــر یـاریـم تـوکــلـت عـلـی الله مـا عـبـد نـگــاریـم تـوکـلـت عـلـی الله هـجـران تـو و تـیـغ بـلا فـرق نـدارنـد در طرز شـهـادت شهـدا فـرق نـدارند کافی است که پای تو به یک سنگ بگیرد این گونه که شد سنگ وطلا فرق ندارند ایـام طـفـولـیت تو عـیـن بـزرگی است در مـعــجـزه، ایـام خـدا فـرق نـدارنـد از رحـمت تـــو دور نـبـودند، سیـاهـن وقـت کـرم تـو، فــقــرا فــرق نـدارنـد پـائـین سـرسـفـره تو نـیز چو بـالاست در خـانـۀ تو شــاه و گـدا فـرق ندارند مـا کـار نـداریـم رضـا یـا که جــوادی در مـذهـب مـا آیـنــه هـا فـرق نـدارنـد تو آمـده ای تا که ســرآمــد شـده بـاشی بیمار شدن از من وعـیسی شدن از تو لب تشنه شدن از من و دریا شدن از تو بگــذار قــدم هــای تو را خـوب بـبـیـند هـستـند کـریـمان دو عالـم سر خـوانت یکـبـار نخـورده است گره کیسۀ نانت در راه مـبـــادا قــدمـت خــار بــبـیـنـد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
ماهی ولی به چـشـم همه رو نمی شوی عطری ولی روانه به هر سو نمی شوی آهوی روسیاه و هوس ران رسیده است یابن الرضا! تو ضـامن آهـو نمی شوی؟ جـایی نه گـفـته اند نه اینکـه نـوشـتـه اند آقــای بــنــدگــان سـیـه رو نـمی شـوی؟ از کــودکی به فـکـر تـقـاس مـدیـنـه ای تو بـی خـیـال قـصـۀ پـهـلـو نـمـی شـوی باشد میـان خـون و رگـت شـور انتـقام راضی به گریه در غـم بانـو نمی شوی سلطان سپرده دل به غضب های حیدری ات ارثیـۀ رضاست به تو قـلب مــادری ات
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
الا کرم ز تو مشـهــور یا امام جـواد کـلام توست هـمه نـور یا امام جـواد ائـمّهاند جــواد و تــوئی جـواد هـمـه که گشته جود تو مشهور یا امام جواد سزد ز لعل لب حضرت رضا ریزد به مـدح تو دُر منــثـور یا امام جواد اگر چه نزد شما آبـروی نیست، مرا مکن ز درگه خود دور یا امام جواد گـداییام به درت جـــز بهانهای نبوَد مراست وصل تو منظور یا امام جواد به روی زائر تو بوسه میزند جبریل به ذکر «سیعک مشکور» یا امام جواد به کاظمینِ تو روی نـیــاز برده کلیم سـلام میدهد از طـور یا امام جـواد جحیم اگر تو نگاهش کنی حدیقۀ گل بهشت بی تو کم از گور یا امام جواد اگر چه ران ملـخ هم نـدارم ای مولا مرا بخوان به درت مور یا امام جواد قضا به حکم تو محکوم، ای ولیِ خدا قـدر به امـر تو مأمـور یا امام جواد لباس نور مرا بر تن از ولادت توست گـنـاه، وصـلـۀ نـاجـور یا امام جـواد خدا ثـنای تو را گفـته و چگـونه مرا بـوَد ثـنـای تو مـقـدور یا امـام جـواد لب تو داشت تبسّم، ولی دلت را بود هـزارها غـم مـسـتـور یا امـام جـواد ندید دختر مأمون جلال و قدر تو را چو بود چشم دلش کـور یا امام جواد شهادت تو در آن حجـره با لب تشنه بـوَد تـجـسّـم عـاشـور یـا امـام جـواد عـنایتی که شود روز حشر «میثم» هم به دوسـتی تو محـشـور یا امام جواد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
ای کرامت، سائل صحن و سرایت یا جواد ای سلامت، جود بر جود و عطایت یا جواد ای که بارد جود از دست گـدایت یا جوا ای صـفـای دل حریم با صفـایت یا جواد ای دوای دردمـنـدان خاک پـایت یا جـواد دوست و دشمن کند مدح و ثنایت یا جواد ای کرم داران، درم داران، گدای کوی تو حـسن کلّ انـبـیا در طلعـت دلجـوی تو خوی احمد، خوی حیدر، خوی زهرا، خوی تو نخل طوبی سایه ای از قامت دلجوی تو چشم خلقت، دست خلقت، روی خلقت، سوی تو کـعـبـۀ جـان هـمـه دار الـولایت یـا جـواد در جـمـال بی مـثـالت ای عـزیز مرتضی می توان روی خدا را دید با چشم رضا نیست خـالی آنی از نـور تـو دامان فـضا حکمرانی می کنی هم بر قدر هم بر قضا سجده آورده است بر خاک درت صبر و رضا ای رضای حضرت حق در رضایت یا جواد آفـتاب چـشم خـورشید ولایت کـیست؟ تو آسمان جود و دریای عنایت کیست؟ تو مشعل پـیـوسته تـابـان هـدایت کیست؟ تو صورت حق را فروغ بینهایت کیست؟ تو کلک صنع کبریا را طرفه آیت کیست؟ تو جز خدا نتوان کسی گوید ثنایت یا جواد کودکی بودی که نور از دانشت عالم گرفت علم از فیض تو فیض عیسی مریم گرفت دست حیرت بر لب خود زادۀ اکثم گرفت دید در ظاهر تو طفلی رتبه ات را کم گرفت پنجۀ نطق تو حلـقـوم ورا محکم گرفت گشت مبـهـوت کـلام دلـربایت یا جـواد پور اکثم لب چو بگشایی اسیرت می شود قدرت مأمون عّباسی حقـیرت می شود عـلـم مـدیـون کـلام دلـپـذیـرت می شود نور هم پـروانۀ روی مـنـیرت می شود هر نفس یک وحی از حیّ قدیرت می شود وحی بارد از کـلام جانـفـزایت یا جواد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
ای باب حـاجات همه ای قـبـلۀ مراد نور الهُدی، ولیِّ خــدا، سید العِـــباد خـیرالامم، محـیط کرم، آسمان جود ابن الرضا، امام نهم، حضرت جواد باب عـطا و مظهـر جـود خدا تویی مولا تویی، امام تویی، مقـتـدا تویی قـرآن بُوَد ز مدح و ثنای تو شمّه ای جز مهر تو به گردن ما نیست ذمّه ای بحر سه گوهری، گهر عرش بحر نور کــل ائـمـه را تـو جـــواد الائــمه ای روح رضا، روان رضا، در وجود توست تا روز حشر جود اگر هست جود توست دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت از کودکی به عـالـم خـلـقـت امامتت از ماه عارضت شده شرمنده آفتـاب دل برده از امام رضـا سرو قـامتت آئـیــنــۀ جـلال و جـمـال مــحــمـدی مـجــمــوعۀ تـمـام کـمـال مـحـمـدی نامت ز کار خـلـق گـره بـاز می کند علمت به سن کودکی اعجاز می کند مأمون چو پی به قدر و جلال تو می برد روحش ز تن برون شده پرواز می کند برگرد شمع روی تو پروانه می شود در حـیـرت کمال تو دیوانه می شود علم تو را احاطه به ملک دو عالم است ظرف وجود پیش عنایات تو کم است با آن همه جواب مسائل که می دهی لال از جواب مسئله ات ابن اکثم است در کودکی به سـیـنه عـلوم پیـمـبرت زانو زدند کل فـقـیـهان به محضرت
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
اگرچه ديده در خون نشـسته اش تر بود دو چشم بی رمقـش نيـمه باز بر در بود ميان حجـره به گـريه نفـس نفـس می زد عزيز فـاطـمه زخـمی ترين كـبوتر بود زبسكه بركف اين حجره دستُ پازده بود تـمـام حـجـره پُـر از تكـه تـكـۀ پـر بود زتشنگی جگرش بين شعله ها می سوخت فضای حـجـره او كـربـلای ديگـر بود كـسـی نـبـود بـرای غـريـبـی اش گـريـد درآن ميانه كسی كاش جای خواهر بود چقدر خواست ز جا خيزد او ولی افتـاد هـمـين كه پشت در افـتـاد ياد مـادر بود بـه يــاد مــادر و مـيـخ و شــراره آتـش به ياد حـيـدر و آن جـنگ نا برابر بود به يـاد مـادر پـهـلـو شـكـسـتـه در كوچه كه دست بسته كنارش فـتاده حـيدر بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
غـربت هیچ کـسی مثل تو مـولا نشود گــره بـی کـسـی تـو بـه خـدا وا نـشـود نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما هـیـچ کس هـمـقـدم زینب کـبـری نشود به لـب تـشـنـۀ تو آب گــوارا نـرسـیـد مقتلت گرچه به جانسوزی صحرا نشود پسر ضامن آهو، تو جـوانـمرگ شدی مـثـل تو هیچ کـسی وارث زهـرا نشود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
از پـشت درب بـستـه کـسی آه می کشد یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد زرد است از چه گـنـدمِ رویِ دلِ رضا بر بـاد رفـته است چـرا حـاصل رضا زلـف مـجـعــد پــسـرش را نـگــاه کـن آنگـاه یـاد یـوسـف غـمـگـیـن چـاه کن ای کاش دست کاسۀ انگور می شکست تا چـهـره جـواد به زردی نمی نشـست ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود ای کـاش کـشته اثـر شـوم خـویش بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
لب می زند كه مـادر خود را صـدا كند يـا حـــق واژۀ جـــگــرم را ادا كــنــد او ناله می زند جگرم سوخت؛ هيچ كس گويـا قـرار نـيـست به او اعــتـنا كـنـد در حجره دست و پا زدنش يك بهانه بود تا روضه ای برای خودش دست و پا كند می خـواست با خـيـال غـم جـد بی كـفـن آن حـجــرۀ سـتـم زده را كـربـلا كـنـد وای از دقـايـقی كه به گـودال يك نـفـر بـالای سـر رسيـد كه سر را جـدا كند بايد عــقـيـلـه بعـد بـرادر در آن مـيـان فـكـری به حـال سـوخـتن بـچـه ها كند حالا غروب يك نفـس افتاد و خواهری لب می زند كه مـادر خود را صدا كند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
كویر چشم مرا رنگ و بوی بـارانی تـو پـارۀ تن چـشـم و چـراغ ایـرانـی مرا كه بـنـدۀ احسان دسـتـتـان هـستـم ببر به عرش نگاهت شبی به مهمانی همیـشه اوج گـرفـتـم كـنـار چشمانـت چرا كه حـرف دلم را نگـفته می دانی تو بیست و پنج بهار افتخار دادی بر هـوای بی نفـس این جـهـان حـیـرانی و حال مـوقع رفـتن میان یك حـجـره ترك ترك شـدی و با لـبان عـطـشانی و عصر واقعـه تكرار می شود وقـتی برای فاطمه این گونه روضه میخوانی بلـند مرتـبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غـلط نكـنم عـرش بر زمین افتاد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد یا گرد و خاک پیرهنت را تکـان دهد از روی خاک حجـره سر خـاکی تو را بر دارد و به گـوشـه دامن مکـان کند می خــواهـی آب آب بگـویی نـمی شـود گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟ بالا نشـسته ای و جهان زیر پای توست وقـتـش شده گـلـوی شهـیدت اذان دهد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
چـشـمان او طلوع هـزاران سپـیده بود هرگز زمانه دست رد از او نـدیده بود از این و آن سـراغ نشانـیش می گرفت هر کس که از کـرامت آقا شـنـیـده بود بـاب الـمـراد خـانـۀ او مـنـتـهای جــود او را خــدا شـبـیـه خودش آفـریـده بود حیف از جوانیش که جوانمرگ می شود یک زن بساط قتل در آن خانه چیده بود افـتـاده بـر دلــم که دگـر رفـتـنی شــده ازبسکه زهر بال و پرش را تکیده بود از لابـلای خاطره ها پر کـشـید و رفت پای سـری که بر روی نی آرمـیده بود لب های کـربـلائـیـش از هُـرم تـشـنگی با هر نفـس نفـس که بـریـده بریـده بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
کسی خـبـر نشد از غـربت نهـانی من نـیـامـده به سـرم بـهـر هـمـزبـانی من فقـط غـریب مدیـنـه غــم مــرا فـهـمـد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بـینی کـمی تو گـریـه کنی بهـر ناتـوانی من بـرای مـادرم آنـقــدر گـریـه کـردم تـا غــم جـوانی اش آمـد سـر جــوانی من بـیا و خـوب بـبـین کوچـۀ بـنـی هـاشـم به جـلـوه آمده در وقت قـد کمـانی من بیا و در رخ من روی مـادرت را بین کـبود گشته چو او روی ارغـوانی من سـلام بـر بــدن بـی سـر عــزیــز خـدا ســلام بـر تـن عــریـان سـیــد الـشهـدا
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
به زمین خوردی وآهت دل ما را سوزاند جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجره دربسته چه گفتی تو مگر که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند عـمر کوتاه تو پایان غـم انگـیزی داشت جـگـر تـو جـگـر ثـانـیـه هـا را سـوزانـد بی حـیا لحـظـه سخـتی که به تو آب نداد با چنین کار دل ارض و سما را سوزاند بسکه در فکر رخ حضرت زهرا بودی داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند گرچه مثل پدرت سوختی از زهـر ولی مـجـتـبـائی شـدنـت آل عــبـا را سوزانـد طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند بعـد غارت شدن جـسـم غـریـبی دشمـن خـیمه های حرم کـرب و بلا را سوزاند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
بـاز هـم زهـر شـده مـرهـم بی یـاورهـا بـاز هـم زخـم زدنـد بر جـگر مـادرهـا این چه رسمی ست که یک عده پرستوی غریب بنـشــیـنـنـد درون قــفــس هـمـسـرهـا؟ جای شکر است ندیده جگرش را در طشت باز هم شکـر نبـوده خـبر از خـواهرها این همه تشنگی و سوز عطش ارثش بود صحنۀ کرب و بلایی ست به پشت درها
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
افـتـاده ای بـه گـوشـه ای از آشـیـانـتـان گویا به لب رسیده در این بُرهه جانتان حـتّی مـیان خـانـۀ خـود هم غـریـبه ای یـعـنـی که بی سـتـاره بُـوَد آسـمـانـتــان بر روی خاک حجره تنت پیچ میخورد آری بُـریـده زهــر جـسـارت امـانـتـان بیهوده با نوای عطش دست و پا مزن یک قـطره آب هـم نـرسـد بر دهـانتان شکـر خـدا ز شـدّت مـستی کـسی نزد با چـوب خـیـزران به لب ارغـوانـتـان
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
لب تشنه بود، تشنۀ یك جـرعه آب بود مردی كه دردهای دلش بی حساب بود پا می كشید گوشۀ حجره به روی خاك پـروانـه وار غـرق تب و التـهـاب بود از بسكه شعلــه ور شده بود آتش دلـش حتی نفـس نفـس زدنـش هم عذاب بود یك جرعه آب نـذر امامـش كسی نكرد رفـع عــطش اگر چه کـمال ثـواب بود آخـر شبــیـه جـد غـریـبـش شهـیـد شـد آری دعـای خـسته دلان مستـجاب بود غـربت بـرای آل عـلـی تـازگی نداشت در آن دیـار كـشـتـن مظـلـوم بـاب بود امـا فـــدای بـی كــفــن دشـت كــربــلا آلالـه ای كه زخـم تنـش بی حـساب بود هم تیغ و نیزه خون تنش را مكیده بود هــــم داغــدیـدۀ شـــرر آفـــتـاب بــود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
میان حجره غریبانه دست و پا می زد همان که روضه اش آتش به جان ما می زد میان اشهآد خود گـاه یا رضا می گفت و گــاه مــادر مــظلــومه را صـدا می زد تـمـام حـاجـت او انــتـقـام سـیـلی بـود از آن که مادرشان را به کـوچه ها می زد صدای نـالـۀ او: آه سـوخـتـم، جـگـرم شـراره هـا به دل حـضـرت رضـا می زد دلش گرفت برای کسی که در گـودال عـدو به پـیـکـر او نـیـزه بی هــوا می زد برای اینکـه نبـیـنـد دوبـاره این هـا را میان حجـره غـریـبـانه دست و پا می زد
: امتیاز
|